مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد، یک نفر هست که اینجا بین آدم هایی، که همه سردو غریبند با تو تک و تنها ، به تو می اندیشد, و کمی.... دلش از دوری تو دلگیر است !!
مهربانم، ای خوب! یاد قلبت باشد ، یک نفر هست که چشمش به رهت دوخته بر درمانده و شب و روز دعایش این است: زیر این سقف بلند ، هرکجایی هست ،به سلامت باشی و دلت همواره ، محو شادی و تبسم باشد ...
مهربانم ای خوب! یاد قلبت باشد یک نفر هست که دنیایش را، همه هستی و رویایش را ،به شکوفایی احساس تو، پیوند زده و دلش می خواهد لحظه ها را با تو ، به خدا بسپارد...
مهربانم ای خوب! یک نفر هست که با تو تک و تنها ،با تو پر اندیشه و شعر است و شور!! پر احساس و خیال است و سرور..
مهربانم ! این بار یاد قلبت باشد یک نفر هست که با تو ، به خداوند جهان نزدیک است و به یادت هر صبح گونه سبز اقاقی ها را از ته قلب و دلش می بوسد و دعا می کند این بار که تو با دلی سبز و پر از آرامش ، راهی خانه خورشید شوی و پر از عاطفه و عشق امید به شب معجزه و آبی فردا برسی.....
سر بر روی شانه های مهربانت می گذارم عقده ی دل می گشاید گریه ی بی اختیارم از غم نامردمی ها بغض ها در سینه دارم شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دار من شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم بی تو بودن را برای تو بودن دوست دارم دوست دارم خالی از خودخواهی من ، برتر از آلایش تن من تو را و.الاتر از تن ، برتر از من دوست دارم شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم دوست دارم عشق صدها چهره دارد ، دست تو ایینه دارش عشق را در چهره ی ایینه دیدن دوست دارم در خموشی چشم ما را قصه ها گفتگوهاست من تو را در جذبه ی محراب دیدن دوست دارم شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم در هوای دیدنت یک عمر در چله نشستم چله را در مقدم عشقت شکستن ، دوست دارم بغض سرگردان ابرم ، قله ی آرامشم تو شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم دوست دارم عمق چشمان تو این دریای شفاف غزل را بی نیاز از این زبان لال گفتن دوست دارم